مراسم اهدای یازدهمین دورة جایزة مهتاب میرزائی با سالهای پیشین یک تفاوت اساسی داشت: امسال اهدای این جایزه نه در تالار و فضاهای مخصوص برگزاری اینگونه همایشها، بلکه در دفتر خود نشریة نگاهنو انجام شد و همکاران نگاهنو در فضایی محدود گرد آمدند تا برندگان امسال جایزة مهتاب میرزائی را بشناسند.
عکس: سارا کربلایی
مراسم به یاد نازنین دیهیمی، فروغ تقیزاده، و مادر آقای ابوالحسن مختاباد، که هر سه بهتازگی درگذشتهاند، و به نام مهتاب میرزائی آغاز شد و با معرفی جوانترین همکاری که در 1395 اثری از ایشان در نگاهنو منتشر شده بود ادامه پیدا کرد. برندة امسال لیلا مینائی بود که شعرهایی از دو شاعر اسپانیایی را در مقالة «گوستاوو آدولفو بِکِر و روسالیا دِکاسترو: رمانتیکهای مدرن شعر اسپانیا» (نگاهنو شمارة 109) ترجمه کرده بود. مینائی پس از دریافت جایزه از دست پروانه شعبانی، مدیر انتشارات مینوی خرد، صحبتش را «با درود به روان مهتاب میرزائی که این مجلس مزین به نام اوست» آغاز کرد و سپس از توجه نگاهنو به جوانان تقدیر کرد و از جمله گفت:
نگاهنو به جوانان نیز رخصت حضور در برابر پیران و بزرگان ادب میدهد. بر جلد هر شماره نام همۀ همکارانِ آن شماره نقش میبندد، بدون هیچ گزینش و مرتبهبندی، فقط و فقط بر اساس نظم الفبایی. و اینگونه است که نام مترجمی کمسابقه و جوان چون مینائی میان دو نام بزرگ ضیاء موحد و پابلو نرودا بر جلد شمارهای از این فصلنامه حک و ماندگار میشود. ما مدیون بزرگوارانی هستیم که صبورانه به قدمهای لرزانمان مینگرند، به ما اعتماد میکنند، شتابزدگیهایمان را کریمانه میبخشند، و سخاوتمندانه چراغی فروزان از دانش خود پیشرویمان مینهند تا گامهای بعدی را استوارتر برداریم. من از طرف خودم و دیگر جوانان اهل قلم خطاب به همۀ حامیان عرصۀ ادبیات و فرهنگ، بالأخص برگزارکنندگان جایزۀ مهتاب میرزائی، میگویم: «ما قدر این حمایتها را میدانیم.»
جایزة بهترین مترجم 1395 نگاهنو، به انتخاب خوانندگان، به احسان موسوی خلخالی، مترجم زبان عربی، تعلق گرفت که در همان شمارة 109 مقالهای از دوروتیا کراوُلسکی را با عنوان «ایدئولوژی و ادبیات: دورة رضاشاه و شوق بهشت گمشده» ترجمه کرده بود. موسوی جایزههای خود را از عزتالله فولادوند و رضا رضایی دریافت کرد.
و سرانجام، جایزة نویسندة بهترین مقالة 1395، باز با رأی خوانندگان، به سیما راستین، پژوهشگر مقیم آلمان، تعلق گرفت که در نگاهنو شمارة 112 مقالهای با عنوان «لغو کار مزدوری کودکان: رویایی همچنان دستنیافتنی» از ایشان به چاپ رسیده بود. ستاره راستین، برادرزادة خانم سیما راستین، از جانب او جایزهها را دریافت کرد و متن ارسالی وی را خواند که در آن دریافت جایزة مهتاب میرزائی «پیامی دلگرمکننده برای کودکان کار» قلمداد و بر این نکته تأکید شده بود که تلاش برای لغو کار مزدوری کودکان، اگر پیشزمینههای اجتماعی، اقتصادی و حمایتی برای آن مهیا نباشد، نهتنها مشکل را از میان برنمیدارد، بلکه دردسرهای تازهای نیز برای کودکان کار به همراه میآورد و بنابراین باید به فکر راههای دیگری برای حمایت از این کودکان بود و از تجربة کشورهای دیگر استفاده کرد:
در اواخر دهة ۱۹۷۰ کودکان کارگر در کشورهای امریکای لاتین، در اعترض به یورش و خشونت دائمی پلیس و ارتش برای پراکندهسازی و جمعآوری کودکان کار از مرکزها و میدانهای شهرهای بزرگ دست به اعتراض زدند و مصمّمانه سازمانهای خودگردان کودکان کار را بهوجود آوردند. در این سازمانها که بسیاری از روشنفکران، دانشگاهیان، هنرمندان، وکیلان، و آموزگاران از آنان حمایت کردند، گروههای خودیاری برای کودکان تشکیل میشود. کودکان در کلاسهای سوادآموزی شرکت میکنند، همبستگی و تقویت اتکا به نفس را تمرین میکنند، و کارهایی همچون آشپزی، استفاده از مواد بازیافته، باغبانی، و سبزیکاری را از همدیگر میآموزند. آنان در این جلسات یاد میگیرند که از حقوق خود دفاع کنند، به دام قاچاقچیان مواد مخدر و شبکههای فساد نیفتند، و تا آنجا که ممکن است برای احقاق حقشان از اهرمهای قانونی موجود استفاده کنند. تجربة سازمانهای خودگردان کودکان کار به اندازهای مؤثر بوده است که برخی دولتها همچون پرو، بولیوی، و سنگال این سازمانها را به رسمیت شناختهاند و با آنها همکاری میکنند.
اکنون در میان جامعهشناسان اروپایی نیز در برخورد با کودکان کار شکاف دیدگاهی به وجود آمده است. برخی از آنان، از جمله مانفرد لیبل، جامعهشناس، استراتژی ممنوعیت کار بهتوسط سازمان بینالمللی کار را فاقد تأثیر اجتماعی میدانند و بهبود شرایط کار کودکان، تعیین حداقل دستمزد، جلوگیری از استثمار و سوءاستفاده از کودکی آنان را به سازمانها و سندیکاهای کارگری توصیه میکنند.
روشن است که تجربة سازمانهای خودگردان کودکان کار نیز به هر سرزمینی قابل تعمیم نیست. اما مبادلة تجربه با کشورهایی که با معضلهای اجتماعی مشابهی روبهرو هستند، طبعاً اهمیت دارد. همچنین فعال بودن رسانههای گروهی برای منعکس کردن معضلهای اجتماعی از جمله وضعیت کودکان کار، همدردی و حمایت افکار عمومی و گشادهرویی فعالان و حامیان کودکان کار برای بهبود وضعیت و یافتن راههای خلاقانهای که متناسب با وضعیت جامعه باشد، مهم و قابل تعمیم هستند. آگاهی به این نکته نیز ضروری است که با مطرح کردن بدون پشتوانة شعار «لغو کار کودکان» و حذف فیزیکی و جمعآوری کودکان تهیدست و کارگر، نمیتوان بر وجود شکافهای طبقاتی، فقر، و فقدان کمکهای اجتماعی مکفی برای بیکاران و تهیدستان سرپوش گذاشت. تجربة کشورهای اروپایی نشان میدهد که تنها با عرضة آموزش رایگان اجباری به همة کودکان و همچنین در اختیار گذاشتن بیمههای اجتماعی دولتی که حرمت انسانها را خدشهدار نکند، کودکان جذب مدرسه خواهند شد و برای زیباسازی و تزیین ظاهر شهرها هیچگاه نیازی به دخالت دولت و جمعآوری قهرآمیز کودکان کار از خیابانها نخواهد بود.
جایزههای برندگان را شرکت بیدار (نمایندة انحصاری قلمهای خودنویس واترمن)، نشر نو، و نشر کارنامه تدارک دیده بودند. لوح تقدیر و یادبود نگاهنو نیز به برندگان اهدا شد. پس از اهدای جایزهها دکتر محمدعلی موحد به درخواست حاضران دربارة امکان یا عدم امکان استفاده از مثنوی بهعنوان منبعی برای پی بردن به جزئیات تاریخ مردمی و حیات اجتماعی سخن گفت که در حقیقت پیشدرآمدی بود بر سخنرانی دیگر ایشان که باید چند روز بعد با عنوان «مثنوی و مردم» ارائه میشد. موحد بر این است که در تواریخ نگاشتهشده به دست مورخان حرفهای توجه فقط معطوف به فتوحات یا شکستهای سلاطین و حکام است و زندگی روزمرة مردم در این آثار بازتاب نمییابد و از اینرو برای آگاهی یافتن از تاریخ جامعه و شیوة زیست مردم در دورههای مختلف باید به منابع دیگر رجوع کرد و حال باید دید که آیا میتوان از مثنوی به مثابة چنین منبعی سود برد یا نه.